اى درویش! اگر شبى سرت درد بگیرد آن درد را به سر و چشم خدمت کن که دردِ سرى، که او دهد سَرسرى نبُوَد . وگفت: اگر به تقدیر، تو را بلایی دادم مرا شکر کن . به آن مصیبت منگر ، به آن نگر که ،آن روز که ارزاق قسمت مى کردم تو در یادِ ما بودى. وگفت:پرده دو است، یکى برداشته ام و هرگز مبادا که فروگذارم، و یکى فروگذاشته ام و هرگز مبادا که بردارم. سرو جانم فدای آنکه که، "هو" گفته و گوى طرب در میدان طلب انداخته، تیغ قهر از نیام رجولیّت آهخته ، با دوست از میان جان ساخته، بر نطع عشق مهره دل بباخته، شستِ طلب در دریاى دولت انداخته، خان ومان بشریّت به جملگى برانداخته و از همه به "ه ی چ "پرداخته. درویش را نه بر پشت بارى، نه با کس شمارى، نه بر دل بازارى و نه در سینه آزارى، نه با هیچ مخلوق کارى فهو مجرّد باللهّ ، والخلف عند الله. ای رفیق در این را ه ،جگر سوخته می خواهند و دلِ با درد، قدم با صدق و جان با عشق و جمعیت بی تفرقه و. اگر چنین نقدی داری، کار کارِ توست و روز نوروزت آری اول بلایی که به تو روی آورد بلای هستیِ توست، این هستی را جمع کن و به دست سلطان توحید بازده که طالبِ پراکنده و متفرق را به جز توحید جمع نکند. که فرمود: التّوحید افراد القدم عن الحدث. توحید صرّافى کردن است نفایه حدث بینداختن، و سره قدم برداشتن. آن یکى گفت: توحید و موحّد و واحد، این ثالث ثلاثه بود. همه عالم دربند آن اند تا یکى بدهند و دو بستانند، امّا اهل هیچستان دربند آن اند که همه بدهند و یکى بستانند و آن هم ه ی چ.

اشارات در قالب عبارات.

بُوَد از جانب حق گرمی بازار درویشان

نون. شین کیست؟ نکته ای از یار ،کمی از بسیار

یکى ,توحید ,، ,ه ,تو ,کن ,ام و ,و هرگز ,هرگز مبادا ,نه با ,نه بر

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نشریه دانشجویی صریر نگ مووی مهدیار وبلاگی پر از هیچ! مدرسه زنده یاد روح الله رهبر مقایسه لوازم صوتی و تصویری با کیفیت l love تولید محتوا و اموزش فتوشاپ دانلود آهنگ مهندس ابزار دقیق و اتوماسیون_ یوکوگاوا